به پائئز گفتم برو
خانهٔ ما هنوز سبز است
پنجرهها را نمیبندیم
پردهها را نمیکشیم
هوا اگر چه ابری است
کلاغها اگرچه برگشتند
اگرچه هنوز
کبوترها در زمستان می خوانند
اما من دلم خوش است
به حرف پدرم...
`بهار میآید
سبزه ات را آب بده
وای از آن روزی که این دانه ها
بارور شوند`
|